جدول جو
جدول جو

معنی کیف بردن - جستجوی لغت در جدول جو

کیف بردن(زِ نِ دَ)
در تداول عامه، لذت بردن: باید از زندگی کیف برد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کیف بردن
سر مست شدن خوشی داشتن مزه داشتن لذت بردن: باید از زندگی کیف برد
تصویری از کیف بردن
تصویر کیف بردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
جلو بردن، کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیفر بردن
تصویر کیفر بردن
به سزای عمل خود رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(دُ وَ لَ کَ دَ)
به جزای عمل خود رسیدن. (فرهنگ فارسی معین). مجازات یافتن. مکافات دیدن:
مار راهرچند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری.
ابوشکور.
چه گفتند دانندگان خرد
هر آن کس که بد کرد کیفر برد.
فردوسی.
که هرگز نراند به راه خرد
ز کردار ترسم که کیفر برد.
فردوسی.
به گیتی چنین است پاداش بد
هرآن کس که بد کرد کیفر برد.
فردوسی.
تو زین کرده فرجام کیفر بری
ز تخمی کجا کشته ای بر خوری.
فردوسی.
از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام
مکن ای دوست که کیفربری و درمانی.
منوچهری.
اگر جنگ آوری کیفر بری تو
اگر کاسه دهی کوزه خوری تو.
(ویس و رامین).
عالم همه زین دو گشت پیدا
آدم هم از این دو برد کیفر.
ناصرخسرو.
به نورش خورد مؤمن از فعل خود بر
به نارش برد کافر از کرده کیفر.
ناصرخسرو.
کسی کوخوار گیرد راه دین را
برد فردا پشیمانی و کیفر.
ناصرخسرو.
دست خدای اگر نگرفتستی
حسرت خوری بسی و بری کیفر.
ناصرخسرو.
همه ز کرده پشیمان شدند و در مثل است
کسی که بد کند از بد همی برد کیفر.
امیر معزی.
اگر بد کنی کیفرش بد بری
نه چشم زمانه به خواب اندر است
بر ایوانها نقش بیژن هنوز
به زندان افراسیاب اندر است.
؟ (از آنندراج).
، نادم شدن. پشیمان شدن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پشیمانی یافتن. ندامت کشیدن
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ بَ گِ رِ تَ)
در تداول عامه، لذت بردن. حال کردن. لذت بردن، چنانکه از قلیانی یا غذایی یا آوازی یا هوای خوشی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لذت بردن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیف شود.
- کیف کردن با کسی، با او در لذتی شریک بودن. (فرهنگ فارسی معین).
- ، با او آرمیدن. با وی جماع کردن. (فرهنگ فارسی معین).
، مسرور شدن، چنانکه از کاری و پیش آمدی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، نشئه و سکرگونه ای یافتن، چنانکه از بعضی مسکرات و مخدرات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نشئه گرفتن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیف (مدخل نخست) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کیفر بردن
تصویر کیفر بردن
بجزای عمل خود رسیدن: ای شاهزاده، هر که بدی کند کیفر برد
فرهنگ لغت هوشیار
لذت بردن، نشئه گرفتن، یا کیف کردن با کسی. با او آرمیدن باوی جماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
غالب شدن، فائق شدن، کامیاب شدنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثیف کردن
تصویر کثیف کردن
شوخاندن چرک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
یافتن، آشکاراندن آشکار کردن آشکار ساختن پیدا کردن: یکی جریده اعمال خود نکردم کشف هزار کس را کردم بمدح (حساب) مستغرق. (انوری)، بر طرف کردن زایل کردن: اگر امروز سد این ثلمت و کشف این کربت نکنیم فردالله ما را از انقیاد و تتبع مراد او چاره نباشد، (مرز بان نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کف بریدن
تصویر کف بریدن
بریدن پارچه و آماده کردن جهت مرده: (آماده فنا را پروای نیک و بد نیست ساعت کسی نپرسد بهر کفن بریدن)، (شفیع اثر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین بردن
تصویر کمین بردن
کمین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیف کردن
تصویر کیف کردن
((کِ. کَ دَ))
لذت بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
((بُ دَ))
پیروز شدن، کامیاب شدن، انجام دادن، اجرا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
یافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
Discover
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
Further
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
avancer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
découvrir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
进一步
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
descubrir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
avanzar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
proseguire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
avançar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
відкривати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
descobrir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
posuwać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
открывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
просувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
odkrywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
entdecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
weiterführen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیش بردن
تصویر پیش بردن
продвигать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کشف کردن
تصویر کشف کردن
scoprire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی